فانوس

آفرینش های ادبی استان بوشهر

فانوس

آفرینش های ادبی استان بوشهر

داستان جوراب

 

 

 

جورابی هستم با بینی بزرگ .البته از تو کارخونه اینجوری نبودم از بس پا تو دماغم گذاشتند اینجوری شدم. به قول پیرزن پیرمردها : واسه خودمون دوران جوونی کسی بودیم. راستش روز اول که از فروشگاه وارد این خونه شدم سر من دعوا بود. اما الان .....بهتره که نگم.چون اشکم سرازیرمیشه.   

روزای اول سفید بودم.اما از بس منو پوشیدن ونشستن سیاه شدم. حالا دیگه کسی شوق پوشیدن منو نداره . یه مدتی منو بستند به شیر اب تا اب به این طرف وانطرف پاشیده نشه .به خدا نزدیک بود جلبک بزنم از بس خیس شدم روماتیسم گرفتم.بعدش هم منو انداختن یه گوشه ای.

 

همش دعا میکردم تو زندگی بعدی چیز بهتری به دنیا بیام .روزها گذشت. شبها گذشت.نزدیک بود پوسیده بشم که یک روز مامورای بازیافت زباله منو انداختن تو یه جعبه .با خودم گفتم شاید منو تکه تکه کنند وراحت بشم.اما وقتی به کارخانه رسیدیم دعا کردم که دیگه جوراب نشم ودعام مستجاب شد وشدم یه موگیر پارچه ای رو سر یه دختر .   

  

 

رعنا صفتی- ۱۳ ساله  / عضوادبی مرکز دیر 

سخن زیبا

  

 

 

نمی گویم دستخوش هیجان نشو، اما خودت را به آتش هیجان ها نسوزان .  

 

 

مثل انگلیسی

گزارش عصر شعر

عصر شعر "به پای قلم" در استان بوشهر (مرکز دیلم) 

 

 

 

کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان بوشهر در مرکز دیلم اقدام به برگزاری عصر شعری با عنوان " به پای قلم" کرد . در  این عصر شعر که به مناسبت بزرگداشت روز قلم در تاریخ 14 تیرماه برگزار شد 15نفراز اعضای فعال کارگاه شعر و داستان  حضور داشتند . 

 

مسئول مرکز دیلم  خانم آل بهبهانی  هدف از برگزاری این عصر شعر را گرامی داشت مقام  قلم دانست و خاطر نشان کرد که قرآن کریم هم سوره ای با نام قلم دارد واین خود مهم بودن و با ارزش بودن آن را می رساند . 

 

 

این عصر شعر دارای سه مهمان ویژه  بود که در از میان آنها   آقای جعفر وزیری از شاعران توانای شهرستان دیلم در مورد این روز و ارزش و اهمیت قلم صحبت کرد و ضمن یاد آورشدن تقدس قلم و  سوگند یاد کردن خداوند بزرگ در قرآن به آن ،گفت:" این عنصر به همان اندازه که می تواند  ایجاد  صلح و پیام آور خوبی باشد می تواند مخرب هم باشد و چگونه به خدمت گرفت آن هم خود بحثی است که درتمام اعصار مختلف و ادوار تاریخی مورد توجه بوده است". 

 

نیم ساعت اول این عصر شعر به معرفی نیما یوشیج – شاعر صاحب قلم پیشگام در شعر نو-پرداخته شد و  زندگی شخصی و انقلاب ادبی ایشان مورد بررسی قرار گرفت.و اشعاری از این شاعر نامی هم خوانده شد . پس از آن  اعضا یک به یک  به شعر خوانی از آثار زیبای خود پرداختند و پس از خواندن هر اثر نقد و بررسی مختصری ، توسط مهمانان محترم و خود اعضا صورت گرفت .  

 

در پایان با  کارت های هدیه ای ـ که خانم غلامیان و خانم الماس زاده تدارک دیده  بودند ـ و یک قلم از مهمانان  پذیرایی شد . 

 

این عصر شعر در ساعت  20:30 به کار خود پایان داد.  

 

 یکی از اشعار خوانده شده را می توانید در زیر بخوانید:   

 

بارها آمدم که

 چشمهایم جوانی کنند و

 به گناه ساده اعتراف

  می خواهم به پایت پیر شوم

 اما گمم می کنی توی سیاهی چشمانت

 و غرق می شوی

 توی آبی چشمان دختری که آبم می کند...

 و هنوز به خودم نیامده ام که

 انگشت کوچکت دهان عسلی را شیرین می کند

 که می گویند پیری اش هم دیدنی است

 پیر می شوم ،نه به پایت

 به دستت   

 

 

                                                             سارا نمیر ۱۴ساله

 

 

قلم

  

  

 

قسم به قلم   

 

و به روحی که در نهادش متولد می شود  


چه زیباست اعجاز کلمات    

 

                           زیر انگشتان قلم   

 

 

و چه شاعرانه به رقص در می آیند    

 

                                       تک تک هجاها. 

 


 

فاطمه اسماعیلی/مربی ادبی مرکز خورموج 

روز قلم

 

 در دفـتر زمـانه فـتد نـامـش از قـلم  

                           هر ملـتی که مردم صاحب قلم نداشت  

 

 

  

قلمم !  

روز روز توست  

شعری بخوان  

قصه ای تعریف کن  

چیزی بگو  

از روز و روزگار خودت بگو  

حال و احوالت چگونه است؟  

خوبی؟  

یادت نرود که با هم قرار گذاشته ایم 

تو قرار است مرا تا دور دست ها ببری  

و خورشید  را _با همه عظمتش_ در جیب هایم بریزی  

و من قرار است تورا _با همه تقدست_ وسیله ای کنم   

که تا به خدا برسم  

راستی یادت نرود  

یادم بیاوری که خدا را فراموش نکنم  

مخصوصا وقتی با تو می نویسم  

یادت نرود...  

ما باهم قرار گذاشته ایم

 

 

 

روز قلم برتمامی قلم به دستان این سرزمین پاک مبارک باد