از سکوت دل تا بارش نگاه از طراوت احساس تا سبزی عشق از زلال لحظه ها تا آبی دیدار فاصله ای نیست چیزی بگو که فاصله ی من و تو فقط نگاهی است که به غبار لحظه ها آغشته است چیزی بگو... چیزی بگو تا دل در ابری نگاهت آب شود ای بهترین غزل زندگی
« فاطمه اسماعیلی مربی ادبی خورموج »
سلام خسته نباشید امید اینکه روزهای سبزی را با هم داشته باشیم
یک استکان چای سرد و تن داغ تو قهوه ای رنگ پس داده ای تورا با تمام تفاله هایت سرمیکشم و هم می زنم تا نفرینم در تو حل شود در آه کشیدنم چقدر داغی ولی باز هم نوش جانم یادت هست تورا تف کردم کف دست دنیا و با عرض معذرت انتقامم را گرفتم تا سرد نشده ای هنوز هم می زنم و بیشتر سر می کشم...
ریگ
سهشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1389 ساعت 09:37 ق.ظ
سلام مقصد آغاز راه است. خانم حیاتی هم مثل همیشه بیست؛ موفق باشید.
مریم دریایی
دوشنبه 2 بهمنماه سال 1391 ساعت 04:44 ب.ظ
سلام خوشحالم از این که هم نامم را در زمینه ادبیات می یابم. من مهندس کامپیوتر هستم ودستی برشعر هم دارم و گاهی روحم را به نوازش ابیاتی آرام می سازم وشبنم عشق را بر گونه های دلم میهمان و تا اوج آسمانها پر میدهم غصه هارا وهلهله شادی را می نشانم بر لبانم ومی ستایم قلمی که بار احساس بر دوش می کشد که واژ هایی را از کلام نازکدلی بر تاریخ شعر حک کند.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام بر شما و بر شعرو بر کلمه .رستاخیز تمام شاعرانه ها . خوشحالم که وب افرینش های ادبی دگرباره آغازی با شکوه دارد . با افتخار همپای شما خواهیم آمد.
سلام سوسن جان
ممنونم عزیزم
موفق باشی درست مثل همیشه
سلام مهربان .به روزیم و شما رو به نوشیدن یک داستان کوتاه مهمان می کنیم .
ممنونم از خبرتون
از سکوت دل تا بارش نگاه
از طراوت احساس
تا سبزی عشق
از زلال لحظه ها تا آبی دیدار
فاصله ای نیست
چیزی بگو
که فاصله ی من و تو
فقط نگاهی است
که به غبار لحظه ها آغشته است
چیزی بگو...
چیزی بگو
تا دل در ابری نگاهت آب شود
ای بهترین غزل زندگی
« فاطمه اسماعیلی مربی ادبی خورموج »
سلام خسته نباشید
امید اینکه روزهای سبزی را با هم داشته باشیم
یک استکان چای سرد
و تن داغ تو
قهوه ای رنگ پس داده ای
تورا با تمام تفاله هایت سرمیکشم
و هم می زنم
تا نفرینم در تو حل شود
در آه کشیدنم
چقدر داغی
ولی باز هم
نوش جانم
یادت هست
تورا تف کردم کف دست دنیا
و با عرض معذرت
انتقامم را گرفتم
تا سرد نشده ای
هنوز هم می زنم
و بیشتر
سر می کشم...
«هانیه شیخیانی عضو ادبی مرکز خورموج»
سلام ! خوشحالم که دوباره وبلاگتون فعال شد. در ضمن وب شاپرکا هم راه اندازی شد.منتظر انتقاد وپیشنهادتون هستیم.
سلام خانم سهولی عزیز
تولد وبلاگت مبارک عزیزم
موفق باشی
دست شاعرک های دیلمی درد نکند.
موفق باشید
برای شما هم آرزوی موفقیت داریم
سلام مقصد آغاز راه است.
خانم حیاتی هم مثل همیشه بیست؛
موفق باشید.
سلام خوشحالم از این که هم نامم را در زمینه ادبیات می یابم. من مهندس کامپیوتر هستم ودستی برشعر هم دارم و گاهی روحم را به نوازش ابیاتی آرام می سازم وشبنم عشق را بر گونه های دلم میهمان و تا اوج آسمانها پر میدهم غصه هارا وهلهله شادی را می نشانم بر لبانم
ومی ستایم قلمی که بار احساس بر دوش می کشد که واژ هایی را از کلام نازکدلی بر تاریخ شعر حک کند.